کد مطلب:10175 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:309

دفاع از حريم شيعه - 8
مقاله
شيعـهي واقعي – بخش دوم



پيغمبر گرامي اسلام صلي الله عليه و آله ، در بازگشت از آخرين سفر حج خود، سه روز در غدير خم توقف كردند تا تمامي حاجيان در آن مكان تجمع كنند تا به حديث غدير گوش فرا دهند، بر طبق روايات حدود 120 هزار حاجي در اين مراسم حضور داشتند.



دو نكته:



چرا اين منظقه انتخاب شد، و چرا رسول اكرم صلي الله عليه و آله، در مكه پيام خود را به گوش مردم نرساندند؟



اولاً همه ساله در مكه تجمعات زيادي صورت مـيگيرد از جمله حج عمره و حج تمتع، و اگر براي اين مراسم مكاني با اسمي خاص در نظر گرفته نمـيشد، اين مسأله تاريخي نمـيشد، اما چون اين واقعه فقط يك بار در آنجا رخ داده، لذا جاودانه مـيماند.

ثانياً معلوم نبود كه تمام حاجيان براي لبيك به دعوت پيامبر به مكه آمده باشند، اما وقتي همه در غدير خم جمع شوند، به اين معناست كه دعوت حضرت محمد صلي الله عليه و آله را اجابت كردهاند.



مراسم حدوداً دو ساعت طول كشيد، چون چند نفر بايد صداي پيامبر صلي الله عليه و آله را در نقاط مختلف و با صداي بلند تكرار مـيكردند تا به گوش همگان برسد.

متأسفانه پس از صحبت پيغمبر صلي الله عليه و آله، مردم يادشان رفت. لذا اينكه ما هر سال در ماه محرم و عاشورا مراسمي برگزار مـيكنيم، به اين دليل است كه نمـيخواهيم آن هم فراموش شود، اين تجربه را از غدير به دست آوردهايم. بايد شعاري چون كل يوم عاشورا، براي غدير هم مـيداشتيم.



حديث غدير



علامـهي اميني در كتاب الغدير نام 300 عالم اهل سنت را نقل مـيكنند كه حديث غدير را نقل كردهاند.

در ابتدا حضرت رسول صلي الله عليه و آله، به حمد و ثناي خداوند پرداخته و به وحدانيت خداوند شهادت داده و پروردگار را شكر مـيكنند.



مردم مطلبي را كه مـيخواهم برايتان نقل كنم، به انتخاب خودم نبوده و بر من وحي شده است تا براي شما بيان كنم:



يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ ?



اي پيامبر آنچه از سوي پروردگارت بر تو نازل شده است [به مردم] برسان؛ و اگر چنين نكني، رسالت او را نگزاردهاي؛ و خداوند تو را از [آسيب] مردمان حفظ ميكند؛ خداوند خدا نشناسان را هدايت نميكند[1]



با اين آيه مردم بيشتر دقت كردند.



اي مردم! علي بن ابـيطالب، برادر، وصي، خليفـهي جانشين من بر امت من و امام بعد از من است. جايگاهش نسبت به من مانند جايگاه هارون نسبت به موسي است، با اين تفاوت كه هارون پس از موسي نبي شد، اما علي پس از من به امامت مـيرسد.



در اين زمان آيـهي زير نازل شد:



إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاَةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ ?



همانا سرور شما خداوند است و پيامبر او و مؤمناني كه نماز را بر پا ميدارند و در حال ركوع زكات ميدهند. [2]



اي مردم! زماني كه جبرئيل اين پيغام را به من ابلاغ كرد، ترسيدم، چرا كه برخي از مردم چنان نسبت به رابطـهي من و علي حساس هستند كه به من مـيگويند اُذُن، يعني هر چه علي مـيگويد من گوش مـيكنم.



در اين زمان كافري در ميان جمع برخاست و گفت خدايا! اگر محمد راست مـيگويد جان مرا بگير. و بلافاصله به درك واصل شد.



سپس پيغمبر صلي الله عليه و آله، علي عليه السلام را بالا آوردند و در كنار خود قرار دادند:



مردم! بدانيد، هر كس در گفتارم و در امامت شك كند، در دين شك كرده و اگر به يكي از امامان شك كند، در تمام ائمه شك كرده است. مردم! علي افضل مردم پس از من است، ملعون است، ملعون است، مغضوب است، مغضوب است كسي كه گفتار مرا رد كند و با آن مخالفت بورزد. جبرئيل از جانب خدا فرمود كه هر كس علي را برنتابد، بر اوست لعنت و غضب من.



يكي از مولويهاي بلوچ هر گاه كه مـيخواست بر بالين محتضري حاضر شود، اجازه نمـيداد فرد ديگري با او باشد. روزي برادر يكي از بيماران كه در بستر مرگ بوده در پشت اتاق ايستاد تا ببيند و بشنود كه در اتاق چه مـيگذرد. متوجه شد كه اين عالم اهل سنت دائماً به محتضر تلقين مـيكند كه بوگو علي. ناچار داخل اتاق شد و عليت را جويا شد. مولوي هم گفت كه هر كس بدون ولايت علي از دنيا برود جايش در جهنم خواهد بود. اما اگر اين حرفها را به زندهها بگويم، ديگر به من اقتدا نخواهند كرد.



علي جنب خداست، و هيچ كس جز او نمـيتواند قرآن را براي شما توضيح دهد و تفسير كند. والعن من انكر و اغضب من جهد حقه، خداوندا لعنت كن كسي كه او را انكار كند و بر كسي كه حق علي را بخورد خشم بگير.



در اين هنگام باز هم جبرئيل نازل شد و آيـهي زير را تلاوت كرد:



الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا ?



امروز دين شما را به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دين اسلام را بر شما پسنديدم[3]



سپس حضرت محمد صلي الله عليه و آله، كمي از علي عليه السلام تعريف كرده و چنين ادامه مـيدهند:



اي مردم! بدانيد آنچه ابليس را از عرش اخراج كرد، حسادت بود.



اولين كساني كه به امام علي عليه السلام تبريك گفتند به ترتيب ابابكر، عمر و عثمان بودند كه جملـهي معروف عمر در 270 كتاب اهل سنت موجود است: بخ بخ عليك يا اميرالمؤمنين.



پيام مرا به تمام مردم برسانيد، حاضران به غائبان و پدران به پسران، تا روز قيامت.



نكتـهي 1



يكي از بزرگان شيعه به عالمي سني گفت شما ابابكر را از پيغمبر بالاتر مـيدانيد! و مـيگوييد عقل او از رسول بيشتر بوده است!

عالم سني با عصبانيت مـيگويد اصلاً چنين نيست، چه كسي چنين حرفي زده است؟

عالم بزرگوار شيعه هم پاسخ مـيدهد كه شما معتقديد كه ابابكر عقلش رسيد تا براي بعد از خود جانشين تعيين كند، اما پيغمبر نفهميد! چرا انتخابات فقط در سقيفه بود؟



اسلام مـيگويد نبوت تمام شد، اما امامت آن را جمع مـيكند، پس از آن هم دموكراسي برقرار كنيد.



نكتـهي 2



اي مردم! با اسلامتان بر خدا و بر من منت نگذاريد كه اعمالتان را باطل مـيكند و بر شما غضب مـيكند.



در قرآن هم داريم كه خدا بر شما منت گذاشت كه پيغمبر را برايتان فرستاد. و خود پيغمبر صلي الله عليه و آله هم مـيفرمايند ما اوذي نبي مثل ما اوذي، چرا وقتي كاري مـيكنيم بر خدا و اهل بيت عليهم السلام منت مـيگذاريم. اين همه اين بزرگواران اذيت شدند فقط و فقط به خاطر من و شما.



حضرت محمد شبها از خانه بيرون مـيزدند، همسر ايشان شك مـيكرد و تعقيبشان مـيكرد! تا به خارج از شهر رسيد و ديد پيغمبر همان جا به خاك افتاد و اين آيه را با گريه و زاري زمزمه مـيكند:



إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنتَقِمُونَ ?



ما از گناهكاران انتقام ميگيريم. [4]



آيا بايد به خاطر اسلام بر اين بزرگواران منت بگذاريم؟!



عبدالله بن عمر مرد مقدسي بود، علي عليه السلام به فرمودند عبدالله! بيعت نمـيكني؟ و او هم پاسخ داد احتياط شرعي مـيكنم، كاري به دنيا و آخرت ندارم. اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند بترس، هر كه با ما بيعت نكند بايد با ظلم بيعت كند، يا بايد علوي بود و يا اموي. توجيهاتي آورد و در نهايت با امام مسلمين بيعت نكرد، تا روزي كه بالاجبار با پاي حجاج بيعت كرد. اين است معناي ذلت.



اگر امروز در مقابل دشمنان ايستاديم، سربلند خواهيم بود، نگو عيسي به دين خود، موسي به دين خود. اگر عيسي به دين خود ماند، موسي به دين خود نمـيماند.



چقدر فاصله است بين شعلـههاي آتش و آجرهاي بزرگ. بدانيد من ترساننده و نذير هستم و علي بشير، من منذر هستم و علي هادي، من پيامبر هستم و علي وصي. اي مردم! پايان بخش امامت فرزند اوست، غلبه كننده بر همـهي اديان، منتقم از ظالمان، غالب هر قبيلـهي شرم و هدايت كنندهي آنها. گيرندهي انتقام هر خوني از اولياي خدا و ياري دهندهي دين خدا. از درياي عميق استفاده مـيكند، او صاحب هر فضيلتي را به فضلش و هر جاهلي را به قدر جهلش اشاره مـيدهد. مژدهداده شده است، اوست كه پيشينيان به او اشاره كردهاند. هيچ حقي نيست مگر همراه او.



خطبه تمام شد و از مردم خواستند تا با علي بن ابـيطالب بيعت كنند.



بسياري از علماي اهل سنت، پس از مطالعـهي كتاب شريف الغدير شيعه شدند. در اينجا سؤالي مطرح مـيشود:



با اين خطبـهي وسيع، چرا علماي اهل سنت اين همه زحمت كشيدند تا معناي اللهم وال من والاه را تغيير دهند و بگويند اين ولايت يعني دوست داشتن. خب مؤمنان كه با هم برادرند، و بايد يكديگر را دوست بدارند، آيا پيغمبر صلي الله عليه و آله، سه روز صبر كردند و 120 هزار نفر را گرد آوردند كه بگويند علي را دوست داشته باشيد، آيا به اين دليل آيـهي تكميل دين نازل شد؟ اين همه زحمت كشيديد براي آتش؟ مـيارزد؟

















--------------------------------------------------------------------------------



[1] مائده: 67



[2] مائده: 55



[3] مائده: 3



[4] سجده: 22